عسلی در سرزمین بادکنک ها
این مامان هم حوصله داره ها ! صبح پاشدیم از خواب صبحونه خوردیم بعد ميخوايم حاضر شيم بریم بیرون ، مامان میگه عسلی حالا که این همه بادکنک تو خونه داریم بیا باهاش چند تا عکس بگیریم منم میگم : مامان حالا میشه عکس نگیریم بریم بیرون مامان: بیرون هم میریم دیر نمیشه! حیفه بزار چند تا عکس بادکنکی ازت بندازم ای بابا گفتمان هم جواب نداد آخه من زیاد از این بادکنک خوشم نیومد یعنی دوست دارما اما زیاد خوشم نمیاد. آخه عجیبه ! میندازی بالا کلی طول میکشه بیاد پایین یه جوریم هست من دست میزنم بهش نرمه بعد ناخونامو روش میکشم جیرجیر میکنه ! کلا از همون روز اول که بابا بادشون کرد و ...
نویسنده :
مامان
17:13