عسلعسل، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه سن داره

عسل بانو

یه روز گردش

دیروز یکشنبه ٢٤مهر با مامان و خاله و دخترخاله مامان رفتیم نمایشگاه صنایع دستی و میراث فرهنگی ایران  البته هفته پیش هم رفته بودیم ولی هنوز خوب راه نیفتاده بود  غرفه های زیادی داشت از شهرای مختلف مثل اردبیل و ارومیه ویزد و ....  که صنایع دستی و سوغات همون شهرو توش میفروختن  خوشمزه ترینش هم نون فتیر ارومیه بود که البته مامان و بقیه به جای من هم میل کردن  یه عالمه هم شیرینی و نقل و باقلوا و ...  و نون های محلی  بود که همونجا داشتن درست میکردن  و آش دوغی هم بود که مامان اینا خوردن و من هم البته شیر خودم رو خوردم  و یه نگاهم به آش دوغ مامان بود   و کلی هم لباس محلی و گلیم و صنایع دستی بو...
4 آبان 1390

هشت ماهه شدم

      امروز 30 مهر من هشت ماهه شدم  کاراي جديدي هم ياد گرفتم  ديگه تو روروک راحت اين ور و اون ور ميرم و مامان و بابا  هرجا باشن تندي خودمو بهشون ميرسونم البته اگه مانعي جلوم باشه  انقدر شيرين کاري ميکنم تا مامان و بابا بيان سراغم مامان هم صبح ها يه کوچولو زرده تخم مرغ بهم ميده که من خيلي دوست دارم و با ملچ و مولوچ ميخورم با زبونم هم ياد گرفتم با صداي بلند تق تق ميکنم  اگه چيزي رو دوست داشته باشم اون رو به هر قيمتي به دست ميارو حتي شده با جيغ بنفش به خصوص کنترل تلويزيون و موبايل و دوربين و خلاصه اين جور چيزا  ديگه با اسباب بازي و چيزاي ديگه هم سرم کلاه نميره  فعلا که خواب...
30 مهر 1390

نمایشگاه گل

امروز با مامان و بابا و خاله رفتیم نمایشگاه گل  خیلی جای خوشگلی بود و خوش گذشت سالن نمایشگاه یه عالمه گل داشت که خوشگل هم چیده شده بود من که تا حالا این همه گل یه جا ندیده بودم  و خیلی جای خوش رنگی بود   یه بخش دیگه هم بود که گل میفروختن که ما هم یه گلدون گل خریدیم  ولی آخراش دیگه خسته شدم و خوابم برد  بعد هم اومدیم خونه کلی خوابیدیم     ...
29 مهر 1390

برنده مسابقه روز دختر

  سلام من تو مسابقه  روز دختر برنده شدم  خيلي هم خوشحال هستم     ممنون از ني ني وبلاگ و همه مامان ها و ني ني هايي که به من تبريک گفتن   جايزه من هم اينه که يه هفته عکس من رو تو ويترين ني ني وبلاگ نمايش ميدن   اين گلها هم تقديم به همه ني ني هاي خوشگل و همينطور به خودم     ...
21 مهر 1390

آتليه

روز سه شنبه 19 مهر من و مامان و بابا رفتيم آتليه  مامان ساعت 4-6 وقت گرفته بود و بابا هم زودتر از سرکار اومد وخدارو شکر به موقع رسيديم  اونجا هم سه تا خانوم مهربون بودن که با من همون اول دوست شدن بعد خانوم عکاس از مامان پرسيد که لباس برا من چيا اورده تا کارو شروع کنن  مامان هم که من هر چي لباس داشتم برده بود و کلي هم عروسک و کفش و کلاه و ....  بعد قرار شد من لباسامو در بيارم و چند تا عکس بدون لياس بندازم  بعد مامان و بابا و خانوم عکاس با من بازي ميکردن و ميخواستن که من بخندم  من هم ميخنديدم و کلي عکس از من انداختن  البته من خودم خوش خنده هستم و زياد تلاش براي خندوندن من لازم نيست  ولي اونجا خ...
21 مهر 1390

روز جهاني کودک

امروز روز جهاني کودک هست  من اين روز رو به همه کوچولوها و به خودم تبريک ميگم  و آرزو ميکنم همه کوچولوهاي دنيا هميشه شاد و هميشه سالم و خندون باشن  و همه آدم بزرگا حقوق ما کوچولوهارو رعايت کنن     و همين طور ميلاد امام رضا (ع) مبارک ...
16 مهر 1390

13 مهر پارسال

  آخي يادش به خير  پارسال تو همين روز يعني 13 مهر وقتي من هنوز خيلي کوچولو بودم و هنوز به دنيا نيومده بودم    مامان و مامان بزرگ رفتن دکتر و خانوم دکتر هم مشخص کردن که من يه دخترم     مامان و مامان بزرگ خيلي خيلي خوشحال شدن و مامان فوري به بابا خبر داد که ما صاحب يه دختر کوچولو ناز شديم    که بابا هم کلي ذوق زده شد    خوب حالا مامان ميگه چه زود گذشت و خدا رو شکر ميکنه هميشه و هميشه بابت سالم بودن من   و امروز براي ما روز مهمي هست که خيلي دوسش داريم   ...
14 مهر 1390

کيک تولد هفت ماهگي

ديروز بابا بزرگ مهربونم يه کيک خوشگل برام خريد  روش هم نوشته بود عسل هفت ماهه  و تولد هفت ماهگي من رو جشن گرفتيم   خوب ديگه هفت ماهم شده و دختر بزرگي شدم خودم تنهايي ميشينم، سوپ و فرني و آبميوه هم ميخورم يعني اين ماه از اين کيک خوشمزه خودم هم ميخورم بهتره از مامان سوال کنم  مامان من هم قراراه از کيک تولدم بخورم؟  مامان: نه خانوم کوچولو هنوز خيلي زوده من الان به شما شير خوشمزه ميدم خوب پس حالا که اينطوره من خودم دست به کار ميشم و از اين کيک خوشمزه ميخورم       راستي من ديگه ياد گرفتم با روروک تو مسير صاف حرکت کنم و خودمو...
8 مهر 1390

روز دختر

  روز ولادت حضرت معصومه (س) و روز دختر رو  به همه ني ني هاي خوشگل و دخملاي ناز و خودم تبريک ميگم   ...
7 مهر 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به عسل بانو می باشد