تولد فرشته کوچولو ما: عسل
در تاریخ ۳۰/۱۱/۸۹ فرشته کوچولو ما عسل ساعت ۱۰:۳۰ صبح در بیمارستان پارسیان به سلامتی به دنیا اومد و کلی همه مارو ذوق زده کرد و من هم ساعت ۱۲ که به هوش اومدم و منو به اتاق آوردند روی ماهتو دیدم و از لحظه به هوش آمدنم فقط این جمله یادمه که میگفتم دخترم کو؟ سالم به دنیا اومده؟ پس چرا نشونم نمیدین؟ و پرستار میگفت یه دختر سالم و خوشگل خدا بهت داده بیرون اتاق هم که بابا گلت ومامان بزرگها و بابا بزرگ (بابای خودم) و خاله جون تو گل دختر همه دیده بودنت و منتظر من بودند که عکس خوشگلتو به من نشون دادند و خیالم با دیدن روی ماهتو راحت شد و وقتی تو اتاق تو رو آوردند از خوشحالی گریم گرفته بود و خیلی خیلی خوشحال بودم وهیچ وقت اون لحظه رو فراموش نمیکنم که تو رو تو بغلم گرفتم و صدای نفساتو میشنیدم و تو با اون چشمهای خوشگلت زل زده بودی به من و لبای قرمزتو که همه میگفتن ماشاا... ماتیک زده به دنیا اومده هی تکون میدادی خیلی احساس خاصی داشتم و وقتی تو رو تو بغلم گرفتم واقعا معجزه خدا رو حس کردم که من و باباتو لایق داشتن تو فرشته کوچولو دونسته و زیباترین و پاکترین و مهربونترین فرشته اش را برای ما فرستاده
و از خدای مهربون من و بابا میخواهیم که به ما کمک کنه تا بتونیم از تو عسل عزیزمان به خوبی مواظبت کنیم
عسل جان انشاا... همیشه سالم و سلامت و باایمان باشی و همیشه در زندگی شاد و موفق باشی و دخترم در تمام کارها توکلت به خدا باشه و بدون که خدای مهربون هیچ وقت بنده هاشو تنها نمیزاره