عسل خانوم و تاتي تاتي هايش
ديگه تقريبا دارم به صورت حرفه اي تاتي تاتي ميکنم اوايل فقط صاف ميرفتم و مامان يا بابا ميگفتن عسلي بيا منم ميرفتم بغلشون اما الان ديگه خودم هر جا دلم ميخواد ميرم و تازه ياد گرفتم جهت رو هم عوض ميکنم و گاهي عقب عقب هم ميرم، دور ميزنم، تازه انقدر ذوق ميکنم که کلي موقع راه رفتن ميخندم يه وقتهايي هم عجله ميکنم و تند تند راه ميرم و تقريبا بدوبدو ميکنم و البته بگم گاهي هم زمين ميخورم ولي هميشه سعي ميکنم خودم رو به يه جايي برسونم و دستهامو بگيرم تازه افتادن هام هم نسبتا حرفه اي شده و خيلي محکم نميفتم خداروشکر ديگه اصلا هم دوست ندارم بشينم و فقط راه ميرم ولي نميدونم چرا از همون صبح که پاميشم مامان دنبالمه تا شب . شب هم بابا مياد نوبتي دنبال من ميان يه وقتا هم که کاري دارن ونميتونن پيشم باشن من رو ميزارن تو صندلي غذام يا روروک البته من خودم راهشو که از اون تو بيام بيرون بلدم چند دقيقه بازي ميکنم و مشغولم ولي حوصلم که سربره گريه ميکنم و حيغ و داد راه ميندازم تا من رو بيارن بيرون و معمولا اين راه خيلي سريع جواب ميده