اولین برف سال 91
امروز ٢٥ آذر عصر با مامان رفتیم بیرون تا کمی برف بازی کنم خیلی ذوق زده شدم از دیدن برفها البته صبح از پنجره برف رو تماشا کرده بودم و کلی گفته بودم این چیه؟ البته پارسال هم برف دیده بودم و بازی کرده بودم ولی خوب امسال بزرگتر شدم و بیشتر ذوق کردم
این اولین برف امسال بود که از شب قبل شروع به باریدن کرد و امروز هم تو یه ساعت هایی بارید و هوا کلی سرد بود .
مامان هم عصر کلی لباس تنم کرد و رفتیم برف بازی انقدر تو برفها پریدم ، شیرجه زدم، رو برفا دراز کشیدم! و گلوله برفی درست کردم که نگو!!!! مامان هم متعجب شده بود از این همه هنرنمایی های من
خلاصه کلی شلوغ بازی کردم و بعد کمی رفتیم جلوتر و من اول نمیرفتم. آخه فکر میکردم فقط اینجا برف داره بعد که جلوتر رفتیم دیدم به به همه جا پر از برفه و با خیال راحت رفتیم جلو
اینجا ها هم دیگه به اوج ذوق زدگی رسیدم :
هوا هم کم کم تاریک و سرد شد و مامان گفت: عسل دیگه بریم خونه یخ زدیم منم گفتم: نه خیلی جدی. آخه تازگیا کاری که نخوام انجام بدم میگم نه بعد هم گفتم نه نه نه و بعد که مامان اصرار کرد راهکار نهایی مو نشون دادم که چی باشه؟ خوب معلومه: خلاصه مامان گفت بریم بالا یه چیزی بخوریم و استراحت کنیم . خیس هم شدی . خلاصه اومدیم خونه و من شیر خوردم و دوساعت خوابیدم