عسلعسل، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 17 روز سن داره

عسل بانو

عسل و خرید

1391/8/14 13:30
نویسنده : مامان
741 بازدید
اشتراک گذاری

جمعه هفته پیش بود با مامان و بابا رفتیم خرید لبخند خرید کفش برای من بود بغل خلاصه سوار ماشین شدیم و راه افتادیم منم که تا ماشین رو میبینم داد و بیداد راه میندازم و میدوم دم در و میگم ددر و یا کالسکه ام رو نشون میدم مژه چون اصلا از تو ماشین نشستن خوشم نمیاد و دوست دارم وقتی میریم بیرون یا پیاده بریم یا کالسکه !!!بغلمامان و بابا هم میگن آخه نمیشه که همه جا پیاده رفت خلاصه چون مرغ یه پا داره معمولا تا بابا ماشین رو دربیاره من و مامان کمی از راه رو پیاده میریم و بابا که بیاد من به زور تو صندلی ماشینم میشینم با این قیافه منتظر و گاهی این قیافه گریه خلاصه راه میفتیم و کلی مامان و بابا با من حرف میزنن، آهنگ میزارن تا من کمی متقاعد بشم که بشینم آروم تو صندلیم نگران البته یه وقتایه کمی هم از همون اول آروم میشینم و ماشین ها رو نگاه میکنم تا خوابم میبره خواب یه وقتایی هم از بس تو خونه شلوغی کردم و نخوابیدم تا میایم تو ماشین خوابم میبره !لبخند و یه وقتا هم انقدر سر و صدا میکنم تا مامان مجبور میشه من رو بغل کنه که در اون شرایط من کلا بخش جلو ماشین رو شامل دنده، برف پاک کن،ضبط ،ساعت و .... رو منفجر میکنم نیشخند و یه لحظه یعنی حتی به لحظه ها آروم نمیشینم!!! ما اینیم دیگه بغلو بابا در این لحظات نمیدونم چرا اینطوری میشه: کلافهو مامان :اوه منم که: مژه 

خلاصه اینم از مدل های مختلف من در ماشین!چشمک

بریم سر اصل مطلبزبان اون هفته بالاخره رسیدیم به مقصد و خوشحال از ماشین پیاده شدیم و رفتیم کفش بخریم که من دیدم اونجا کلی اسباب بازی های بامزه دارن میفروشنلبخند منم فوری رفتم سمت اونا بدو بدو و میگفتم این چیه؟ آباب لبخند و کلی خوشم اومد مامان و بابا هم خوششون اومد گفتن عسل جون یکی رو انتخاب کن برات بخریم و مامان یه توپ بادی رو پیشتهاد داد و بابا هم یه مدل دیگه از همون توپها لبخند من هم نگاه خریدارانه ای کردم ابرو و آباب مورد نظر خودم رو انتخاب کردم بعد هم با ذوق و شوق بغلش کردم قلب و تو تمام مغازه ها و بعد هم تو راه خونه تا خوابم برد بغلم بود و الان یکی از آباب های (اسباب بازی های) محبوبمهلبخند

مامان هم گفت: عسل جون اين يه لاک پشت هست و خيلي با مزس لبخند منم محکم بغلش کردم و بدو بدو راه افتادم

 

عسل خانوم

تو راه هم بابا ميگفت: خدايي اين عسل با سليقه هست ها، بامزه ترينش رو انتخاب کرده زبان

اينجا هم خوشحال برا خودم بدو بدو دارم ميرم، آخه ديگه بزرگ شدم و يه وقتا دوست دارم خودم تنهايي راه برم و دست مامان و بابا رو نگيرم تازه يه وقتا هم دوست دارم تنهايي تمام پله ها رو بالا برم چشمک

عسل شيرين

خلاصه اينم يکي از داستانها و ماجراهاي شلوغ کارانه من !چشمک 

راستي مامان حدس ميزنه يکي از رنگهاي مورد علاقه من سبز باشه چون من معمولا تو چيزايي که انتخاب ميکنم معمولا سبز هست البته اين يه حدس هست چون صورتي و زرد رو هم انتخاب ميکنم بغل ولي خوب به قول مامان رنگ سبز خيلي هم خوبه و از رنگ هاي مورد علاقه مامان هم هست البته بعد از صورتي

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامان یلدا و سروش
14 آبان 91 16:40
ای جونم. چه با سلیقه.
منم عاشق رنگ سبزم
راستی یادن نره برام بفرستی از کدوم شهرین



مامان یاسمین زهرا
15 آبان 91 0:18
چقدر خانوم شدی عسل جون:کم پیدایین به ما سر نمیزنییییییییین؟؟؟*


مرسي. حتما ميايم پيشتون
مامان ملینا
16 آبان 91 9:45
خانم کوچولوی باسلیقه آبابت هم مبارکه.


*.¸.*´
¸.•´¸.•*¨) ¸.•*¨)
(¸.•´ (¸.•´ .•´ ¸¸.•¨¯`•
_____****__________****
___***____***____***__ ***
__***________****_______***
_***__________**_________***
_***____من آپم____________***
_***______مشتاق نیم نگاهی_***
__***_______هرچند گذرا____***
___***_________________***
____***______________ ***
______***___________***
________***_______***
__________***___***
____________*****
_____________***
______________*(¸.•*¨(¸.•*¨(¸.•*¨(¸.•*¨ ¸.•*´¨)¸.•*´¨)¸.•*


ممنون.
شیرین بانو مامان موژان و علی
12 شهریور 92 0:31
واقعا عسله این دختر می بوسمش


مرسي
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به عسل بانو می باشد