عسل و خرید
جمعه هفته پیش بود با مامان و بابا رفتیم خرید خرید کفش برای من بود خلاصه سوار ماشین شدیم و راه افتادیم منم که تا ماشین رو میبینم داد و بیداد راه میندازم و میدوم دم در و میگم ددر و یا کالسکه ام رو نشون میدم چون اصلا از تو ماشین نشستن خوشم نمیاد و دوست دارم وقتی میریم بیرون یا پیاده بریم یا کالسکه !!!مامان و بابا هم میگن آخه نمیشه که همه جا پیاده رفت خلاصه چون مرغ یه پا داره معمولا تا بابا ماشین رو دربیاره من و مامان کمی از راه رو پیاده میریم و بابا که بیاد من به زور تو صندلی ماشینم میشینم با این قیافه و گاهی این قیافه خلاصه راه میفتیم و کلی مامان و بابا با من حرف میزنن، آهنگ میزارن تا من کمی متقاعد بشم که بشینم آروم تو صندلیم البته یه وقتایه کمی هم از همون اول آروم میشینم و ماشین ها رو نگاه میکنم تا خوابم میبره یه وقتایی هم از بس تو خونه شلوغی کردم و نخوابیدم تا میایم تو ماشین خوابم میبره ! و یه وقتا هم انقدر سر و صدا میکنم تا مامان مجبور میشه من رو بغل کنه که در اون شرایط من کلا بخش جلو ماشین رو شامل دنده، برف پاک کن،ضبط ،ساعت و .... رو منفجر میکنم و یه لحظه یعنی حتی به لحظه ها آروم نمیشینم!!! ما اینیم دیگه و بابا در این لحظات نمیدونم چرا اینطوری میشه: و مامان : منم که:
خلاصه اینم از مدل های مختلف من در ماشین!
بریم سر اصل مطلب اون هفته بالاخره رسیدیم به مقصد و خوشحال از ماشین پیاده شدیم و رفتیم کفش بخریم که من دیدم اونجا کلی اسباب بازی های بامزه دارن میفروشن منم فوری رفتم سمت اونا بدو بدو و میگفتم این چیه؟ آباب و کلی خوشم اومد مامان و بابا هم خوششون اومد گفتن عسل جون یکی رو انتخاب کن برات بخریم و مامان یه توپ بادی رو پیشتهاد داد و بابا هم یه مدل دیگه از همون توپها من هم نگاه خریدارانه ای کردم و آباب مورد نظر خودم رو انتخاب کردم بعد هم با ذوق و شوق بغلش کردم و تو تمام مغازه ها و بعد هم تو راه خونه تا خوابم برد بغلم بود و الان یکی از آباب های (اسباب بازی های) محبوبمه
مامان هم گفت: عسل جون اين يه لاک پشت هست و خيلي با مزس منم محکم بغلش کردم و بدو بدو راه افتادم
تو راه هم بابا ميگفت: خدايي اين عسل با سليقه هست ها، بامزه ترينش رو انتخاب کرده
اينجا هم خوشحال برا خودم بدو بدو دارم ميرم، آخه ديگه بزرگ شدم و يه وقتا دوست دارم خودم تنهايي راه برم و دست مامان و بابا رو نگيرم تازه يه وقتا هم دوست دارم تنهايي تمام پله ها رو بالا برم
خلاصه اينم يکي از داستانها و ماجراهاي شلوغ کارانه من !
راستي مامان حدس ميزنه يکي از رنگهاي مورد علاقه من سبز باشه چون من معمولا تو چيزايي که انتخاب ميکنم معمولا سبز هست البته اين يه حدس هست چون صورتي و زرد رو هم انتخاب ميکنم ولي خوب به قول مامان رنگ سبز خيلي هم خوبه و از رنگ هاي مورد علاقه مامان هم هست البته بعد از صورتي