یه روز پرکار و مفید
۸۹/۱۰/۷ با مامان و بابا رفتیم سونوگرافی . آخه مامان همش شاکی بودکه من تکونام کمه و دکتر برا اطمینان سونو داد و خداروشکر چیزی نبود و امروز هم بابا مرخصی گرفت و من و مامان برد و کلی هم ذوق کرده بود چون اولین بار بود که منو میدید و صدای قلبم رو هم که شنید خیلی خوشحال شده بود چه بابای خوبی دارم که انقدر ذوق میکنه
عصر هم با مامان و بابا و مامان بزرگ رفتیم و بالاخره بعد کلی گشتن یه تخت و کمد خوشگل واسه اتاق من سفارش دادیم و واقعا دیگه خیال همه راحت شد و همه خوشحال بودن که بالاخره موفق شدند از بس که تو این یه ماه همه جارو گشته بودیم و موفق به خرید نشده بودیم. خداروشکر که موفق شدیم و خرید خیلی خوبی کردیم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی