عسلعسل، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 20 روز سن داره

عسل بانو

عسلی در عید نوروز 91

1391/1/14 14:32
نویسنده : مامان
2,440 بازدید
اشتراک گذاری

اولین روز عید سال تحویل ٨:٤٤ دقیقه بود و ما نیم ساعت قبل بیدار شدیم و لباس تازه پوشیدیم و کنار هفت سین نشستیم و عکس انداختیم قلب و سال نو رو به هم تبریک گفتیم ماچ این دومین نوروز من هست لبخند بعد حاضر شدیم تا بریم عید دیدنی بغل ظهر رفتیم خونه مامان بزرگ اینا ( مامان مامان ) و اینجا من دارم خودم بدو بدو میرم تا سال نورو تبریک بگم چشمک 

عسلي و ديد و بازديد عيد

بعد رفتيم داخل و روبوسي کرديم ماچ و سال نو رو به هم تبريک گفتيم بغل و مامان کلي تلاش کرد از من عکس بندازه ولي مگه من ميزارم چشمک من اصلا دوست ندارم يه جا بند شم و هر چي مامان تلاش کرد من وايستم و يه عکس از من بندازه نشد و تو همه عکس ها من دارم ميدوم زبان 

عسلي و هفت سين خونه مامان بزرگ

بعد هم کلي پذيرايي شديم لبخند و البته کلي پول و کادو عيدي گرفتم از مامان بزرگ و خاله و بابا بزرگ که البته بابا بزرگ قبلا هم يه سري ديگه عيدي داده بود بغل اين جا هم مثل خانوم ها نشستم و پذيرايي ميشم نیشخند 

عسلي در حال پذيرايي شدن

 

عسلي سفته سال

بعد ناهار خورديم و من هم کلي بازي کردم و بدو بدو کردم و حسابي خسته شدم بغل راستي امسال عيد دايي جون مسافرت بود يعني با  مدرسه شون رفته بود اردو و خيلي تو تعطيلات نوروز جاش خالي بود و من ميرفتم دم اتاق دايي و نگاه ميکردم و ميگفتم دا دا ولي ميديم نيست آخه دايي جون کلي با من هميشه بازي ميکنه و يه کارهايي ميکنه که من غش غش ميخندم خنده

عصر هم حاضر شديم تا بريم خونه اون مامان بزرگ اينا (مامان بابا) و من هم که کلي خسته بودم تو ماشين تا برسيم خونشون خوابيدم و خستگيم دراومد بغل خونه مامان بزرگ اينا هم که رسيديم سال نو رو تبريک گفتيم و روبوسي کرديم ماچ و بعد نشستيم و کلي پذيرايي شديم و من هم که عاشق خيار ! هر چي خيار در اين روز ديدم برداشتم و يه گاز زدم نیشخند و خلاصه کلي بازي کردم و حرف زديم و شب هم شام خورديم و ديروقت بود که من ديگه خوابم برد و شب تو خواب بودم که اومديم خونه لبخند روزهاي بعد هم عيد ديدني رفتيم و مهمون هم خونمون اومد که به من خيلي خوش گذشت و حسابي ددري شدم قلب

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

مامان یاسمین زهرا
15 فروردین 91 0:31
هر روز ماهتر از دیروز


ممنون عزيزم
ازاده مامان هانا
15 فروردین 91 10:52
الهييييييييييييييييييييييي
لباساشو قربون بشم
عيدت مباررررررررررررررك خاله جون دوييدنتو خنديدنتو نگا كردنت و ... همش منو كشتهههههههههههه
عاشقتم


عيد شما هم مبارک خاله مهربون. مرسي از لطفتون. من و مامان هم عاشق هانا کوچولو ناز هستيم. بوس براي هانا جون و مامان مهربونش
مریم مامان عسل
15 فروردین 91 13:04
ای جونم. نازتو برم با اون لباس عید خوشگلت. چقدر اونجا که داری پذیرایی میشی بانمک نشستی خاله جون. کلی قربونت رفتم.


ممنون دوست عزيزم لطف دارين. بوس براي عسل کوچولو ناز و مامان مهربونش
خاله ی امیرعلی
15 فروردین 91 13:44
سلام خوشتیپ خانوم
سال نوی تو و مامان و بابات مبارک عزیزم ایشالاه روزهات به کامت شیرین باشه گلکم
بووووووووووووووس


سلام. ممنونم. بووووووووووووووس
مامان ملینا
16 فروردین 91 10:21
سلام عزیزم ممنون که بهمون سر زدین. سال نو شما هم مبارک باشه و در کنار خانواده سالی پر برکت داشته باشین.عکسای عسل خانم هم مثل خودش شیرینه .بوس برای عسل خانم گل و گلاب


سلام دوست خوب. ممنونم. انشاا... براي شما هم پر از خير و برکت باشه. بوس براي ملينا جون
تینا
18 فروردین 91 11:50
سلام دوست خوبم ببخشید که من اینمدت سر نزدم خیلی گرفتار بودم
این عسل خانوم خیلی ناناز شده با اون لباس خوشگلش ... از طرف من هزارتا ببوسش


سلام دوست عزيزم. خواهش ميکنم. ايشالا هميشه سلامت و موفق باشيد. و لطف دارين به عسل ممنون
خاله هانيه
28 فروردین 91 19:40








niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به عسل بانو می باشد