عسلعسل، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 21 روز سن داره

عسل بانو

واکسن دو ماهگی

1390/3/28 22:49
نویسنده : مامان
533 بازدید
اشتراک گذاری

٣ اردیبهشت با مامان و بابا رفتیم دکتر برای ویزیت ماهیانه و زدن واکسن   اول دکتر وزنم کرد و گفت ٧٠٠/٤ وزن دارم و خواست واکسن بزنه که مامان دلش نیومد ببینه و رفت بیرون اتاق نگران و بابایی پاهامو نگه داشت و آقای دکتر هم دوآمپول جانانه زدند و آمپول ها همان و صدای گریه من هماناگریه مامان هم به دو پرید تو اتاق و منو بغل کرد بغل و من هم آروم شدم لبخند بعد رفتیم خونه مامان بزرگ و من آروم بودم و تب نداشتم و کلی هم خندیدم و بعد خوابیدم خواب این آرامش قبل طوفان بود زبان ساعت ٣ با گریه شدید پاشدم و تا ٩ شب جیغ زدم و فقط باید توبغل نگه میداشتن تا آروم شم آخه پاهایه کوچولوم درد میکرد و اصلا آروم نمیشد مامان هم دیگه گریه میکرد و حسابی کلافه بود گریه ولی خداروشکر خونه مامان بزرگ بودیم و نوبتی من و بغل میکردن اوه خداروشکر ٩ خوب شدم و خوابیدم تا صبح  لبخند و مامان یکی دوبار بلندم کرد و شیر به من داد و من هم که حسابی خواب آلو و خسته بودم و به زور شیر میخوردم تا فرداظهرش هم کمی تب داشتم که مامان به من استامینوفن داد و خداروشکر دیگه خوب خوب شدم مژه 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به عسل بانو می باشد