باییز ۹۳
سلام بعد یک تاخیر نسبتا طولانی اومدیم
مامانم سعی میکنه خاطرات این مدت رو که ننوشته خلاصه و مفید و به روایت تصویر بزاره و بنویسه
من در بارک مورد علاقه ام بارک سایه ( ساعی )
نزدیک کریسمس و منظره های خوشگل درخت کاج و برف و چیزهای دکوری رنگ و وارنگی
یک روز صبح بیدار شدم از خواب و به مامان گفتم : من دوست دارم موهام چتری باشه الا و بلا خب مامان هم کم نزاشت و گریمم کرد و مثلا چتری دارم
یک روز سرد تو بارک ملت
اینجا هم یک تولد کوچولو موچولو سوربرایزی واسه بابا گرفتیم نزدیک اومدن بابا قایم شدم و چراغ خاموش کردیم وقتی اومد با فشفشه و روشن کرن چراغها رفتیم استقبال
اینجا هم شب یلدا و تولد بابا و دایی تو خونه مامانی اینا
تو عکس بعدی هم من و چکمه های باشنه بلند هانیه . لباسامم کادو هانیه ( خاله ) به منه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی