من 1 ساله شدم
سلام امروز روز تولد منه و ساله شدم کلي بزرگ شدم و کارهاي جديد ياد گرفتم بعدا ميام و از کارها و شيرين کاريهاي جديدم ميگم
پارسال اين موقع من هنوز تو راه بودم و داشتم ميومدم اينجوري البته قبل از اون هم اين شکلي بودم و تو آسمونها بودم بعد قرار شد خدا من رو به زمين بفرسته و بشم يه فرشته کوچولوي زميني 30 بهمن اومدم زمين پيش مامان و بابا ي خودم خيلي هيجان داشتم ببينم مامان و بابا چه شکلي هستن مامان و بابا هم هيجانشون از من بيشتر بود و دوست داشتن زودتر من رو ببينن ساعت 10:30 صبح من پاهاي کوچولومو رو زمين گذاشتم و ديگه شدم يه فرشته کوچولوي زميني و با اومدنم باعث خوشحالي مامان و بابا و مامان بزرگ هام و بابابزرگ هام و خاله جونم و دايي جونم و عمو و عمه جونم و خيلي از فاميل هاي مهربونمون شدم بعد که رسيدم زمين مامان و بابا اسم من رو
گذاشتن
حالا امروز مامان و بابا يه کيک کوچولو خريدن و قراره يه جشن در هيمن روز تولد خودم داشته باشم شمع فوت کنم و کادو بگيرم
به مناسبت تولد عسل خانومي:
روز جمعه هم قراره جشن تولد بگيريم و با مامان ميايم عکس هاي تولدم رو ميزاريم
مامان نوشت: عسل جونم دختر خوب و مهربون و قشنگم تولدت مبارک ايشالا 120 سال با سلامتي و شادي و دل خوش کنار عزيزانت زندگي کني و هميشه تو زندگي موفق باشي و توکلت به خداي مهربون باشه بهترين ها و زيباترين ها و سبزترين ها رو براي تو عسل نازم از خداي بزرگ آرزومندم
بابا نوشت: عسل خانومي، دختر ناز و خوشگلم تولدت مبارک ! ان شاءالله سالهاي سال شيرين ترين لحظات رو داشته باشي، من و مامان حالا با وجود تو زيباترين روزهاي زندگيمونو داريم.
خدا هميشه پشت و پناهت باشه