نصب تخت و کمد سیسمونی
امروز ۱۴/۱۰/۸۹ با مامان از کلاس در اومدیم و رفتیم خونه مامان بزرگ اینا که بابا زنگ زد و گفت از شرکت که تخت و کمد سفارش دادیم زنگ زدن که تا یه ساعت دیگه تخت و ... میارن یعنی یه روز زودتر ! مامان هم سریع با مامان بزرگ و بابابزرگ و خاله جون و دایی جون اومدن خونه ما و چند دقیقه بعد وسایل من هم اومد و بابا هم تازه از سرکار رسیده بود. خلاصه تخت و.... را نصب کردن و بعد چون همه خیلی ذوق داشتن یه کم اتاقو چیدن و شب خوبی بود و شام دور هم بودیم و در مورد چیدن و دکور اتاق صحبت کردن . دست همگی به خصوص بابابزرگ و مامان بزرگ درد نکنه که خیلی زحمت کشیدن و این وسایلو برای من خریدن
فردای اون شب هم خاله جون و بابابزرگ رفتن و کلی وسایل واسه تزیین اتاق من و وسایل کادوهایی که مامان میخواست درست کنه و از طرف من به مهمونا بده و یه سری عروسک خریدن که دستشون درد نکنه
آخر هفته هم مامان و بابا یه فرش صورتی خوشگل واسه اتاقم خریدن بعد هم ناهار بیرون خوردیم و مامان هم یه سری لباس واسه خودش خرید و عصر هم اومدیم و فرشو انداختیم که اتاق خیلی خوشگل شد و بعد هم چراغ اتاقو مامان و بابام واسم تزیین کردن که خیلی بامزه شد