اولین برف زمستانی وقتی من تو دل مامان بودم
اواخر دی ماه بالاخره انتظارها به سر اومد و زمستون خودشو نشون داد و یه چند روزی حسابی برف بارید که هم هوا تمیز شد و هم خنک شد و همه کلی ذوق کرده بودن خدایا شکرت مامان هم که عاشق برفه و دوست داره برف که میاد بره زیر برف و ساعت ها راه بره و خوش بگذرونه ولی همش میترسید بره بیرون و سر بخوره و من یه طوریم بشه. خلاصه یه شب با بابا رفتن بیرون و کلی تو حیاط برف بازی کردن که خیلی هم خوش گذشت و خیلی سرد بود
بعدش هم مامان و بابا رفتن خونه و از پشت پنجره برف نگاه میکردن و کلی هم ذوق داشتن و به هم میگفتن انشاا... سال دیگه دختر گلمون هم هست و با هم سه تایی میریم برف بازی
این هم یه عکس خوشگل از اون روز برفی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی