خرید سیسمونی
۸۹/۸/۲۱ به همراه مامان و بابا و مامان بزرگ و خاله جون رفتیم کالسکه و کریر و یه سری لباس خریدیم. مامان هم دنبال یه کالسکه بود که صندلیش هم کاملا بخوابه که وقتی من نی نی هستم و نمیتونم هنوز بشینم راحت توش بخوابم و بریم گردش و هم حالت نشسته داشته باشه وقتی بزرگتر شدم راحت توش بشینم تا بریم گردش
۸۹/۹/۴ هم رفتیم خرید و خداروشکر خیلی چیزای دیگه که می خواستیم خریدیم مثل روروک و آغوش و وسایل بهداشتی و بازی و ... و کلی ذوق کردیم
۸۹/۹/۱۳ هم صندلی غذا (که مامان خیلی دنبال رنگ قرمزمارکی که میخواست گشت) و خداروشکر پیداکرد هم خودش خیالش راخت شد و هم بقیه راحت شدن از گشتن
و روزهای دیگه هم رفتیم و چیزای دیگه که میخواستیم خریدیم و خداروشکر خیال همه راحت شد و مخصوصا مامان که میترسید کار بمونه روزهای آخر و سنگین بشه یا یه وقت من وروجک هوس کنم زود بیام و دیگه تا اواخر ماه دی همه چیز خریدیم و همه با کلی ذوق و شوق اتاق منو چیدن و دیگه کاری نمونده و باید منتظر موند تا بنده تشریف بیارم
مامان عکس چند تا از وسایلو میزاره