عسلعسل، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 8 روز سن داره

عسل بانو

سفرنامه یزد (قسمت سوم)

1392/2/11 8:32
نویسنده : مامان
1,539 بازدید
اشتراک گذاری

دوشنبه هم که آخرین روز سفرمون بود تصمیم گرفتیم تا جایی که میشه بریم و همه جا رو ببینیم صبح طبق معمول صبحانه میل کردیم

اینجا حیاط هتل هست و من در حال خوردن صبحانه هستم  کنار حوض که خیلی دوست داشتمقلب 

 

 

عسل خانوم

بعد رفتیم برا گشت و گذار چشمک رفتیم سمت محله قدیمی و سنتی یزد و دو سه ساعتی تو کوچه پس کوچه های یزد قدم زدیم که پر از خونه های خیلی قدیمی و کوچه های قدیمی و باریک و تو در تو بود بعضی کوچه ها انقدر باریک بودن که به اونا میگفتن کوچه آشتی کنان! و چند تا خونه سنتی قدیمی رو هم رفتیم بازدید کردیم

عسل در کوچه پس کوچه های یزد

زندان اسکندر  و بقعه دوازده امام و مسجد جامع یزد و چند خانه قدیمی رو دیدیم و خیلی راه رفتیم و کلی خسته شدیماوه 

اینجا هم یه حمام قدیمی هست که الان به سفره خانه تبدیل شده لبخند

حمام سنتی

بعد هم حسابی گرسنه شدیم و رفتیم برای ناهار هتل سنتی داد  

عسل خانوم

عسل در هتل سنتی داد

 

بعد ناهار هم رفتیم شیرینی فروشی سنتی یزد و قطاب باقلوا خریدیم قلب و بعد برگشتیم هتل . استراحت کردیم و عصر رفتیم سمت بازارها. یه پاساژ ستاره هم بود که دایی پیشنهاد داد بریم ببینیم که اونجا به یه شهر بازی هم برخوردیم که بسی من خوشحال شدم و نتیجه این شد که یه ساعتی اونجا مشغول بازی شدیم

عسل در شهربازی یزد

و آخرش هم همگی رفتیم یه ماشین سواری نیشخندنیشخندنیشخندنیشخند و من گفتم دیدین خوب شد اومدیم شهربازی خودتون هم بازی کردین خنده

بعد هم اومدیم سوار ماشین شدیم و من خوابم برد و دایی گفت: شما برین من تو ماشین میشنیم که عسل بخوابه قلب مامان و بابا هم رفتن سمت بازارهای سنتی و یه تماشایی کردن و کمی خرید لبخند

این هم نمونه ای از صنایع دستی یزد قلب

ترمه 

 و شب هم برگشتیم هتل تا زود بخوابیم که صبح زود حرکت کنیم سمت خونه لبخند

عسل کوچولو

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان فتانه
11 اردیبهشت 92 13:01
چه عکسایی واااااااااااای



مامان ترمه
11 اردیبهشت 92 15:14
چه جالب *ترمه*لذت بردم...



دايي
12 اردیبهشت 92 19:59
اون پاساژ ستاره واقعا نعمتي بود ، از اون همه جاهاي سنتي و قديمي و خاک و خولي ديگه کلافه شده بودم ، ماشين بازيه هم خيلي خوب بود


بابا خوب شما بسی جوانی و طرفدار مدرنیسم معلومه از پاساژ خوشت میاد. دیدیم از اول چشمت رو اون پاساژ بود ههههههه خوب شد رفتیم تو و عسل که کلی حال کردین ماشین سواری هم عالی بود به هممون چسبید
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به عسل بانو می باشد