عسلعسل، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه سن داره

عسل بانو

دومین روز زندگی عسل و آمدن به خانه

1390/2/12 17:29
نویسنده : مامان
1,306 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

 

امروز یعنی ١ اسفند ١٣٨٩ روز یک شنبه من و مامان از بیمارستان مرخص شدیم و ساعت ٤ رسیدیم خونه. مامان و بابا و مامان بزرگ ها و بابا بزرگ ها و خاله جون و دایی جون و ...  کلی ذوق داشتن که من دارم میام خونه هورا بابابزرگ (بابای مامان) هم از قبل تو حیاط خونه منتظر بودند تا به محض ورود ما گوسفندی رو که سفارش داده بودند رو بده قربانی کنند . دکتر من هم امروز دیر اومده بود و کلی معطل شدیم تا مرخص شویم و بابا بزرگ بنده خدا کلی معطل شدند تا ما رسیدیم من با مامان بزرگ (مامان مامان) عقب نشسته بودیم و مامان و بابا جلو. خلاصه خدارو شکر به سلامت و با سلام و صلوات رسیدیم و دایی جون هم اسفند به دست به استقبال اومد و قربونی کردند و من برای اولین بار وارد خانه مان شدم که به مناسبت ورود من تزیین شده بود و اتاقم که  با عشق برایم آماده کرده بودند و من رو مامان بزرگ در تخت گذاشت و مامان هم طفلکی فکر کنم یه ربعی طول کشید تا سه طبقه رو بالا بیاد چون هنوز جای زخماش درد میکرد و با کمک بابا بالاخره اومدند و مامان هم اومد بالاسرم و اشک شوق تو چشاش بود و همه خیلی خوشحال بودند قلب

Hello
Kitty

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان زهرا نازنازی
12 اردیبهشت 90 2:21
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به عسل بانو می باشد