شیرین کاری از نوع عسلی
وقتی آروم نشستم و تلویزیون میبینم
آروم که چه عرض کنم یه جا بند نمیشم که هی با صندلی میپرم بالا و پایین به خصوص وقتی متوجه بشم مامان میخواد ازم عکس بگیره آخه معمولا وقتی دوربین میبینم حرکاتم چند برابر میشه
اینم نتیجه اش و شکار لحظه ها
یه روزم تو اتاقم بازی میکردم مامان هم تو آشپزخونه بود بعد شنید که من دارم با صدای بلند میگم برو برو برو ! بعد اومد دید دارم با دستم اشاره میکنم و دنبال یه چیزیم و میگم برو . مامان هم شده بود این شکلی بعد مامان متوجه مگس بزرگی شد که تو اتاقمه و من دنبالش کرده بودم و با اشاره دست میگفتم برو و به پنجره اشاره میکردم تا مامان رو دیدم گفتم: ویزویزی و شروع کردم به گفتن: ویزویزی برو بعد مامان پنجره رو باز کرد و انداختیمش بیرون بره خونشون
بدون شرح !!!!
اینجا هم صبح پاشدم و دارم صبحانه میل میکنم این هم مدل جدیدمه میام میشینم کف آشپزخونه مامان هم یه پتو میندازه زمین بعد عروسک ها هم میان و با اونا صبحانه میخورم
بازم صبحانه به صرف شکلات صبحانه !
بعد چون دختر خیلی تمیزی هستم صبح که بلند شدم از خواب رفتم رو میز وایستادم و یه مسواک پیدا کردم و برا خودم مشغول شدم !
و خمیر بازی خیلی کیف داد بازی خیلی خوبی هست هاپو ساختم و میوه و نی نی البته قول دادم دستم رو نکنم دهنم