یه روز گردش
دیروز یکشنبه ٢٤مهر با مامان و خاله و دخترخاله مامان رفتیم نمایشگاه صنایع دستی و میراث فرهنگی ایران البته هفته پیش هم رفته بودیم ولی هنوز خوب راه نیفتاده بود غرفه های زیادی داشت از شهرای مختلف مثل اردبیل و ارومیه ویزد و .... که صنایع دستی و سوغات همون شهرو توش میفروختن خوشمزه ترینش هم نون فتیر ارومیه بود که البته مامان و بقیه به جای من هم میل کردن یه عالمه هم شیرینی و نقل و باقلوا و ... و نون های محلی بود که همونجا داشتن درست میکردن و آش دوغی هم بود که مامان اینا خوردن و من هم البته شیر خودم رو خوردم و یه نگاهم به آش دوغ مامان بود و کلی هم لباس محلی و گلیم و صنایع دستی بود بعد اون هم کلی پیاده روی کردیم موقع برگشت هم دیدیم کلی چادرهای عشایری چیدن و همه توش با لباس محلی هستن و بعد یه گروه که آهنگ محلی میزدن با لباسای مخصوص
مامان هم طبق معمول کلی از من عکس انداخت
بعد سروصدا خیلی زیاد شد و من هم که اصلا پلک نمیزدم و یه خورده ترسیده بودم و مامان متوجه شد من ترسیدم و از بس پلک نمیزدم از چشمام اشک راه افتاده بود سریع منو بغل کرد و از اونجا دور شدیم و من هم کم کم آروم شدم و شروع به خندیدن کردم که خیال مامان هم کلی راحت شد
البته کلا وقتی ما جایی میریم که جمعیت هم زیاد باشه قیافه مامان این شکلی میشه و گاهی هم این شکلی آخه بعضی از طرفدارهای من که از کنارم رد میشن یه هو محبتشون زیادی جوشش میکنه و ناگهان بدون هیچ اطلاعی من رو بوس میکنن یا میخوان بغلم کنن که مامان همیشه سعی میکنه خجالت نکشه و ازشون خواهش کنه منو بغل و بوس نکنن ما کوچولوها میدونیم شما بزرگا ما نی نی ها رو خیلی دوست دارین و هروقت تو خیابونا و مغازه و پارک و ... ما ها رو میبینین ذوق میکنین و میخواین لپ ما رو بکشین و بوسمون کنین ولی خوب آخه ما گناه داریم اگه یه وقت خدایی نکرده یکی از شما ها سرما خورده باشه یا دستاشو نشسته باشه اون وقت ما کوچولو ها خدایی نکرده مریض میشیم و مامان و بابا هامون کلی غصه میخورن و مرسی که ما نی نی ها رو دوست دارین و ذوق میکنین ولی لطفا عکس انداختن با ماها و بوس کردن و لپ کشیدن ممنوع
راستی مامان دیروز دوربین برنداشته بود و عکس ها همه با دوربین خاله جون مامان بود پس هروقت عکس ها به دستمون برسه چند تا هم عکس مامان میزاره
عکس های نمایشگاه: