عسل بانو و نمايشگاه کتاب 93
امسال هم مثل سال پيش رفتيم نمايشگاه کتاب که خيلي خوش گذشت امسال موفق شديم و دوبار رفتيم. بار اول عصر رفتيم و فقط غرفه کودکان رو ديديم ولي يه روز ديگه دوباره رفتيم از صبح تا عصرکه بهمون خوش گذشت و کلي هم کتاب خريديم بازي کردم نقاشي کشيدم خلاصه کلي سرگرم شدم بار دوم چون خيلي طولاني رفتيم عصرش تو محوطه نمايشگاه که نشستيم تا استراحت کنيم منم از فرصت استفاده کردم و يه خواب خوبي هم کردم
يه جا هم تو غرفه کودکان بچه ها پشت بلندگو قرآن ميخوندند و جايزه ميگرفتند ماماني هم دست من رو گرفت و برد اونجا و آقاي ملا بلندگو رو داد به من و مامان اينا گفتن عسل قل هو الله رو بخون. منم يه ماهي ميشه که اين سوره رو حفظ کردم و قشنگ پشت بلندگو خوندم و به عنوان جايزه ملا به من کتاب داد و بخشي از شعر محبوب و معروفم که دويدم دويدم هست و خيلي اين شعر رو دوستش دارم و در واقع اولين شعري هست که حفظ کردم و هميشه ميخونم ، تعبير شد و ملا به من کتاب داد مامان هم به شوخي گفت عسل کتاب رو بده به بابا ببينيم بابا به تو خرما داد ميشه يا نه ؟!!!!
چند تا هم عکس از نمايشگاه کتاب:
عکسهاي سري اول که رفتيم
من و قطره آب
اينجا هم خسته شدم و خوابم مياد
اينجا هم سوار مترو شديم و داريم برميگرديم
اينجا هم بار دوم هست که رفتيم نمايشگاه
اين کيه ديگه مامان!
اينجا رو از همه بيشتر دوست داشتم و کلي بازي کردم و نقاشي کشيدم خيلي خوب بود