امروز من 3 ساله شدم
عسل کوچولو تولدت مبارک بعدا ميايم و مينويسيم از تولد عسل خانوم و شيرين کاريهاش تو 3 سالگي بعدا نوشت: امسال ديگه من بزرگ شدم و تو کارهاي تولدم دوست داشتم به مامان کمک کنم مامان که کاردستي هاي تولدم رو درست ميکرد ميگفتم: مامان بزار منم يه کاري بکنم بده ديگه مامان هم ميگفت بشين پيش من ولي خرابکاري ممنوع و کلي کاغذ رنگي و مقوا ميداد به من تا منم به قول خودم کاري بکنم امسال هم مامان ازم پرسيد دوست داري تولدت چه شکلي باشه ؟ چه تمي باشه عسل خانوم؟ و چند تا عکس تو کامپيوتر نشونم داد . منم کيتي و باب اسفنجي رو گفتم ميخوام مامان هم يه خرده فکر...
نویسنده :
مامان
9:28