امروز من 3 ساله شدم
عسل کوچولو تولدت مبارک
بعدا ميايم و مينويسيم از تولد عسل خانوم و شيرين کاريهاش تو 3 سالگي
بعدا نوشت:
امسال ديگه من بزرگ شدم و تو کارهاي تولدم دوست داشتم به مامان کمک کنم مامان که کاردستي هاي تولدم رو درست ميکرد ميگفتم: مامان بزار منم يه کاري بکنم بده ديگه مامان هم ميگفت بشين پيش من ولي خرابکاري ممنوع و کلي کاغذ رنگي و مقوا ميداد به من تا منم به قول خودم کاري بکنم امسال هم مامان ازم پرسيد دوست داري تولدت چه شکلي باشه ؟ چه تمي باشه عسل خانوم؟ و چند تا عکس تو کامپيوتر نشونم داد . منم کيتي و باب اسفنجي رو گفتم ميخوام مامان هم يه خرده فکر کرد و گفت فکر کنم کيتي بهتر باشه و اين شد که امسال تم تولدم کيتي بود بماند که آخرسر به مامان گفتم پس چرا برا من تولد نارنجي نگرفتي؟؟!! و مامان اينجوري شد و گفت آخه فسقلي تو نارنجي رو از کجا آوردي؟
روز تولدم هم صبح پاشدم و مامان گفت: تولدت مبارک دختر 3 ساله من و بوسم کرد بابا هم از سرکارش زنگ زد و تبريک گفت و گفتش عصري ميام و ميبينمت عسل خانوم خلاصه من روز تولدم چند تا ديگه تلفن تبريک و پيام تبريک تولد داشتم دايي هم ظهر اومد خونمون و تزيينات تولدم رو چسبوند به در و ديوار و منم طبق معمول هميشه مشغول کمک به دايي شدم دست دايي جونم درد نکنه که اون روز به خاطر من و مامان از دانشگاه زود اومد عصري هم ماماني اينا اومدن خونمون براي تولدم و من کلي ذوق زده شده بودم و کادو ماماني رو گرفته بودم ازش و ميگفتم اين مال منه؟ بده بازش کنم ببينم چيه؟
اينم چند تا عکس خوشگل از تولد عسل خانوم با تم کيتي
کيک تولد عسل بانو :
وچند تا از تزيينات تولد :
خلاصه کلي خوش گذشت بهمون کادوهامو باز کردم و کلي ذوق کردم تقريبا همه کادوهامم سفارش خودم بود من اينم ديگه کادوي ماماني و خاله که کاملا سفارش خودم بود آهنگ تولد گذاشتيم و کلي فشفشه روشن کرديم کيک رو هم فوت کردم و بريديم با مامان و همگي نوش جان کرديم و من رسما 3 ساله شدم روز جمعه هم مامان بزرگم اينا رو دعوت کرديم که اومدن و اون روز هم خيلي خوش گذشت و بازم کيک و آهنگ و کادو و .... بعدا چند تا عکس ديگه از روز جمعه مامان ميزاره